مولانا جلال الدین محمد، مولوی
نویسنده:
بدیع الزمان فروزانفر
درباره:
مولوی
امتیاز دهید
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
داستان شور انگیز زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی و به ویژه ماجرای عشق افسانه واری که او را به شمس تبریزی پیوند داد از شگفتی های ادب پارسی است.
زندگی مولانا به روایت بدیعالزمان فروزانفر همچنان یکی از معتبرترین کتابهایی است که در شرح احوال و زندگانی مولانا و پدر او سلطانالعلما و یاران برگزیده وی صلاحالدین و حسامالدین و شمسالدین و برهانالدین محقق و پسرش سلطان ولد تالیف شده است و مطالعه آن برای کسانی که میخواهند مولانا را بشناسند و با زندگی و زمانه او آشنا شوند و از تربیت اصلی و سیر معنوی او آگاهی یابند ضروری شمرده میشود.
بیشتر
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
داستان شور انگیز زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی و به ویژه ماجرای عشق افسانه واری که او را به شمس تبریزی پیوند داد از شگفتی های ادب پارسی است.
زندگی مولانا به روایت بدیعالزمان فروزانفر همچنان یکی از معتبرترین کتابهایی است که در شرح احوال و زندگانی مولانا و پدر او سلطانالعلما و یاران برگزیده وی صلاحالدین و حسامالدین و شمسالدین و برهانالدین محقق و پسرش سلطان ولد تالیف شده است و مطالعه آن برای کسانی که میخواهند مولانا را بشناسند و با زندگی و زمانه او آشنا شوند و از تربیت اصلی و سیر معنوی او آگاهی یابند ضروری شمرده میشود.
آپلود شده توسط:
ebne arabi
1393/10/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مولانا جلال الدین محمد، مولوی
حسن لیلی نیست افزون هست سهل
بهتر از او صد هزاران دلربا
هست همچو ماه اندر شهر ما
مجنون گفت صورت کوزه است و حسن می
می خدایم میدهد از نقش وی
بسیار زیبا و دلنشین از استاد بزرگ مولانا
در هیچ اثری از بشر،همچون مثنوی معنوی ،تا این حد عشق و معرفت و ادب وتربیت،
دوشادوش همدیگر نبالیده است.
در هیچ اثری چون آثار مولانا دل ودین یگانه نشده ، و عشق و علم وتقوا تبدیل به امری «واحد»نگردیده است.
کتاب های زنده در تاریخ جهان بسیار اندک و انگشت شمارند،
ومثنوی یکی از کتاب های زنده تاریخ بشر است،
زیرا
مثنوی جامعترین وعمیقترین کتاب دل شناسی در تاریخ بشر است.
و یکی از قلبی ترین کتب است.
من زیان پنداشتم ،آن سود شد.
پس دعا ها ،کان زیان است و هلاک
وز کرم می نشود، یزدان پاک
مثنوی
____
خیلی دوستش دارم خیلی. بقول خودش تو را به سوی کسی سوق میده که آن میکند با آدمی که باران باچمن
__.
شاد باشو فارغو ایمن که من/../آن کنم باتو که باران با چمن
که آن «مهرو»نفرماید که : رو تا سال آینده
چون گره مستیز با تیشه ،که «نحن الغالبون»
از شما کی کدیه زر میکنیم
ما شما را کیمیاگر می کنیم
من نمیگویم مرا هدیه دهید
بلکه گویم ،لایق هدیه شوید
واندم که روان گشت زشادی میگفت*** شادی روان مصطفی صلوات